مقايسه برخورد خانم‌ها و آقايان با طلاق


 

ترجمه: پريسا اصولي




 
در زندگي هر فردي متارکه و طلاق اگر سخت‌ترين بحران زندگي زناشويي نباشد، بي‌شک جزو عمده‌ترين بحران‌هاي زندگي مشترک محسوب مي‌شود چرا که همه ابعاد زندگي فردي، اجتماعي و خانوادگي را تحت‌تاثير قرار مي‌دهد .
اما نکته مهم اين است که زنان و مردان در مواجه ‌شدن با بحران طلاق کاملا متفاوت عمل مي‌کنند؛ به طوري که تحقيقات اخير روان‌شناسان و محققان نشان مي‌دهد که زنان در مقايسه با مردان در مواجهه با بحران طلاق با شرايط بهتر کنار مي‌آيند چرا که اغلب، احساسات‌شان را بروز مي‌دهند. البته زنان در مقابله با تمامي مراحل مختلف قطع رابطه احساسي‌تر از مردان هستند و طي چند سال اول پس از طلاق، روابط بيشتري با دوستان‌شان برقرار و وقت بيشتري را صرف خانواده‌‌شان مي‌کنند و به ‌دنبال مشاوره‌ها و درمان ناراحتي‌هايشان هستند در حالي كه مردان غالبا به‌دنبال لذت‌هاي موقتي‌اند و سعي مي‌کنند خود را محکم و شکست‌ناپذير نشان بدهند.
اين واکنش در حالي در ميان زنان رخ مي‌دهد که در مقابل، مردان پس از طلاق كمتر قادر به برقراري رابطه اجتماعي مناسب حتي با دوستان‌شان هستند و هنگام ناراحتي‌هاي احساسي به‌جاي مواجهه با مورد ناراحت‌كننده بيشتر سعي مي‌كنند آن را از هر طريق ممكن حتي اينكه در درون خود بريزند، به حداقل برسانند و اين مساله باعث مي‌شود در مواجهه با بحران‌ها منفعلانه‌تر از زنان عمل کنند. دكتر فرانک تاليس، روان‌شناس باليني اهل بريتانيا معتقد است تفاوت‌هاي مشخصي كه در مغز دو جنس وجود دارد نيز با چنين نتايجي رابطه داشته و بر آن تاثير مستقيم مي‌گذارد. به اعتقاد وي يك دليل علمي براي چنين مواجهه متفاوتي در ميان مردان و زنان در مقابل مشکلات اين است كه مغز مردان طوري تنظيم شده كه به‌صورت سيستماتيک و تحليلي عمل كند در حالي كه مغز زنان بيشتر در مورد احساسات تنظيم شده است. بر اين اساس به‌طور عمده پس از به هم خوردن يك رابطه زناشويي، مردان براساس تحليل خود براي حفظ اعتمادبه‌نفس‌شان به‌دنبال رابطه جديدي هستند؛ به‌جاي آنكه فكر كنند چرا ازدواج‌شان با شكست مواجه شده؛ در حالي که زنان با روابط اجتماعي قوي‌ترشان سعي در حل مشکلات‌شان دارند.
تفاوت كنار آمدن با بحران طلاق در زنان و مردان
تقريبا همه ما يا از طريق اقوام يا از طريق دوستان نزديک خود با تجربه طلاق آشنا هستيم. در واقع طلاق، تجربه ناخوشايندي است كه افراد را وادار مي‌کند تا شيوه زندگي‌شان را تغيير دهند و كنار آمدن با تنهايي، يافتن معناي جديدتري براي زندگي، مقابله با خشم و احساس گناه و عزت نفس پايين، يافتن منبع عشق و محبت جديد از جمله مشکلات پيش‌روي افرادي است که در مراحل ابتدايي طلاق قرار دارند. در اين بين مردان ترجيح مي‌دهند همه احساسات خود را کنترل شده نشان دهند اما خانم‌ها درباره احساسات خود با دوستان‌شان صحبت مي‌کنند و همين بروز احساسات آنها و دلگرمي اطرافيان است که باعث مي‌شود طلاق را راحت‌تر بپذيرند و به نوعي با آن کنار بيايند. در مقابل مردان کمتر درباره مشکلات ناشي از طلاق حتي با دوستان نزديک‌شان صحبت مي‌کنند و اغلب ترجيح مي‌دهند خود را قوي و بي‌تفاوت نشان دهند.

مراحل 4گانه زنانه و مردانه طلاق
 

به طور کلي طلاق يا جدايي را از نقطه شروع تا پايان مي‌توان به 4 مرحله تقسيم کرد.
• مرحله قبل از تصميم‌گيري: اين مرحله زماني است كه نارضايتي‌هاي دو طرف شروع مي‌شود و زن و مرد متوجه مي‌شوند كه كارها روبه‌راه نيست. مرحله‌اي که زن و شوهر دايم با هم دعوا مي‌كنند يا از يكديگر دور مي‌شوند. اغلب زنان در اين شرايط سعي در انجام گفت‌وگوهاي دوطرفه بلافاصله پس از جر و بحث و دعوا را دارند و اين در حالي است که تقريبا همه مردان ترجيح مي‌دهند در سکوت و تنهايي به آرامش برسند و بدون عصبانيت با همسرشان گفت‌وگو کنند.
• مرحله تصميم‌گيري: در اين مرحله زوج‌ها تصميم مي‌گيرند كه يا از طريق مشاوره رابطه زناشويي‌خود را حفظ كنند يا به مشاجره خود خاتمه دهند و طلاق بگيرند. اين مرحله‌اي دشوار است زيرا هيچ تصميمي ساده و خطاناپذير نيست و هر تصميمي دردناک و مستلزم تلاش و سازگاري با شرايط مختلف است. زنان اين مرحله را بسيار سخت پشت‌سر مي‌گذارند اما مردان راحت‌تر با موضوع کنار مي‌آيند چرا که بروز احساسات در مردان سخت‌تر از خانم‌ها و منطق غالب بر احساس است.
• مرحله مذاكره و گفت‌وگو: مذاكرات بين زن‌وشوهرها معمولا با كمک روان‌شناس و مشاور، وكلا و واسطه‌هاي خانوادگي صورت مي‌گيرد. در اين بين، زوج‌هايي كه براي حفظ رابطه زناشويي حاضر به انجام مشاوره هستند، معمولا قراردادي را با خود امضا مي‌كنند كه در آن شرايط درمان و ادامه زندگي مشترک ذكر مي‌شود اما زوج‌هايي هم كه تصميم به طلاق مي‌گيرند بايد به طور منصفانه و معقول مسووليت‌هاي مالي و تربيت بچه‌ها را با هم تقسيم كنند. سپري کردن اين مرحله براي زنان و مردان تا حدودي مشابه است.
• مرحله سازگاري با بحران: سازش‌يابي بعد از طلاق كار دشواري است زيرا احساس خشم، تنهايي و گناه بين افراد موانع عمده‌اي ايجاد مي‌كنند. هر كدام از طرفين بايد بياموزند تا با اين احساسات به خوبي مقابله كنند و به زندگي خود ادامه دهند و با شيوه‌هاي مدبرانه به توافق‌هاي حاصل شده در مورد تربيت بچه‌ها و مسايل مالي عمل كنند. خانم‌ها در اين مرحله بسيار حساس و مضطرب و ناآرام هستند و شکست خود را بحراني تمام نشدني قلمداد مي‌کنند اما آقايان منطقي‌تر اين مرحله را پشت‌سر مي‌گذارند اما اين به معني بي‌تفاوت بودن آقايان و قوي‌تر بودن‌شان نيست بلکه توجيه موضوع اين است که مردان در مقايسه با خانم‌ها کنترل بيشتري بر احساسات خود دارند و قادرند کمتر از آنها غم و غصه‌هاي‌شان را بروز دهند. از طرفي تحقيقات نشان مي‌دهد که بروز انواع سکته در آقاياني که طلاق مي‌گيرند بيشتر از خانم‌هايي است که از همسرشان جدا مي‌شوند چرا که تخليه احساسات و عواطف دروني و پرهيز از خودخوري موجب کاهش فشارهاي عصبي و به دنبال آن کاهش شانس بروز سکته‌هاي قلبي مي‌شود.
منبع:www.salamat.com